دخترم

ساخت وبلاگ
راستی هیچ می‌دانی من در غیبت پر سوال تو...چقدر ترانه سرودم...چقدر ستاره نشاندم...چقدر نامه نوشتم ...که حتی یکی خط ساده هم به مقصد نرسید ؟!رسید، اما وقتی...که دیگر هیچ کسی در خاموشی خانه...خواب بازآمدن مسافر خویش را نمی‌دید ...حالا دیگر دیر است ...من نام کوچه‌های بسیاری را از یاد برده‌ام ....نشانی خانه‌های بسیاری را از یاد برده‌ام ...و اسامی آسان نزدیک‌ترین کسان دریا را...راستی آیا به همین دلیل ساده نیست ...که دیگر هیچ نامه‌ای به مقصد نمی‌رسد...درست است که کلمه به سکوت وکارد به استخوانم رسیده است ،اما هرگز ...هیچ دقیقه‌ی دوری....به دریا دشنام نداده‌ام....من...فقط می‌بخشم...اما فراموش نمی‌کنم...کم نیستند شادی‌ها ...حتی اگر بزرگ نباشند ...آن‌قدر دست نیافتنی نیستند...که تو عمری‌ست ...کز کرده‌ای گوشه جهان...و بر آسمان چوب‌خط می‌کشی به انتظار ....حبس ابد هم حتی، پایان دارد...پایانی بزرگ و طولانی ...بعد از تو...شب‌های طولانی بسیاری...روزهای طولانی بسیاری...شب و روزهای طولانی بسیاری...بی اسم تو مُردم ....من بی‌درخت، بی‌دریا، بی‌خواب، بی‌خانهمن بی‌کفن، بی‌کلمه، بی‌کبریای تو مُردم .آیا اشتباه از ما بود...که نفهمیدیم بعد از تو...دعای دریا را با کدام زبان بریدهباید خواند ؟بعد از تو دیگر هیچ شمایی شبیه شما نیامد ...اگر مُرده‌ای، بیا و مرا ببر ،و اگر زنده‌ای هنوز،لااقل خطی، خبری، خوابی، خیالی ... بی‌انصاف ! دخترم...
ما را در سایت دخترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baharvatabestaneha بازدید : 70 تاريخ : دوشنبه 10 مهر 1402 ساعت: 23:08

من تو زندگیم همیشه مثل کله پاچه بودم ، یا عاشقم میشن یا متنفر ...
هیچوقت نخواستم مثل چایی باشم ؛ همه بگن یکی بریز ببینم چی میشه ...
ادم توی از دست دادناشه که نشون میده چقدر بزرگه یا چقدر حقیره
هر ادمی ، قصه ای داره ، عطری نیز هم ...

دخترم...
ما را در سایت دخترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baharvatabestaneha بازدید : 58 تاريخ : دوشنبه 10 مهر 1402 ساعت: 23:08